محل تبلیغات شما

روز چهارم: البته همه غذاها به بدی صبحانه امروز نبودند. از روی کنجکاوی برای صبحانه ایلدی» رو سفارش دادم که خوراک خیلی سرشناسی بود و برای اولین بار نتونستم غذام رو تموم کنم، پس به جبران، شام به رستورانی که قبلا رفته بودم برگشتم و ماهی با سس ماسالا رو سفارش دادم که روی برگ موز سرو میشد. و عالی بود.
کلا به این نتیجه رسیدم که اگر جای خوبی رو برای غذا خوردن پیدا کردم، رستوران های دیگه رو امتحان نکنم چون بیشتر مواقع پشیمونی داره. 
تقریباً همه کوچه های کرالا از دوسمت باز هست و فقط یک خیابان بن بست داره که اون هم برای یهودیان این منطقه ست. اما چطور:
کمتر از پانصد سال پیش یهودی های کلارا مجبور بودن بخاطر نداشتن بانک، تمام پولشون رو در خانه ها نگه‌داری کنن که همین باعث ی و حمله میشد، پس پیش پادشاه رفتن و درخواست کمک کردن. پادشاه کنار قصر خودش که داچ پالاس» باشه، براشون محلی رو جهت زندگی اختصاص داد تا از مزایای سربازان شاه هم بهره مند بشن که همینطور هم شد. ولی برای امنیت بیشتر کوچه رو بن بست کردن و سرکوچه هم در گذاشتن که اگر اومد راه فرار رو ببندن و اگر حمله شد در کوچه رو

روز پنجم: امروز به KODUNGALLUR رسیدیم، شهر کوچک و جالبی بود، مثل اولین مسجدی که تو هند ساخته شد و معماریش شبیه معبد هست چون هندی ها در زمان رفت و آمدهای تجاری عرب ها ساختنش. 
اتفاق خیلی هیجان انگیزی که افتاد، ورود به معبد هندوها بود اونهم نه ورود عادی. خیلی از معابد اجازه ورود غیر رو به داخل نمیدن پس باید از بیرون نگاه کنی.ولی داستان این بود که. راننده ما رو از جاده فرعی به شهر رسوند که بین راه یک معبد قدیمی بود، به در ورودی رسیدم، دیدم کسی داخل باغ نیست پس در رو باز کردم، دور معبد چرخی زدم و هیچ کس نبود، اتاق مقدس وسط حیاط بود، قفل داشت ولی میشد باز کرد، پس یکبار دیگه دور حیاط چرخ زدم ببینم کسی هست یا نه و نبود. به خودم جرات دادم که قفل رو باز کنم. با اولین حرکت یه مارمولک از روی دستم رد شد. تمام مدت ماری پشت سرم بود و می‌گفت: من اگر بودم اینکارو نمیکردم» و من انگار نه انگار. بالاخره در باز شد. قلبم تند میزد. یک مجسمه سیاه نشسته با دامن سبز توری و کنارش چیزی شبیه روغن دان، فقط همین. حس صعود یک مسیر جدید رو داشتم تو سنگنوردی. فراموش نشدنی بود. 


از اونجایی که این قسمت از هند پر از موز و نارگیل هست، تقریبا توی تمام غذا ها هم نارگیل بشکل سس، تکه شده یا پودر پیدا میشه. موز هم خیلی به شکل اسنک رایجه، مثلاً چیپس موز که بهش  پارامبوری» میگن. موز رو داخل مخلوطی از آرد و ادویه و آب نارگیل غلط میدن و سرخ میشه
اگر بخواهیم چای واقعی هندی بخوریم، بهترین جا مغازه های کنار خیابون هست ولی توقع نظافت نباید داشت، کنار دست فروشنده یه تشت کوچیک آب هست که لیوان نفر قبلی رو داخلش آب میزنه و برات با چایی پر کنه. لیوان من یکم بوی ماهی هم میداد ولی نمیشد نخوری چون داره نگات میکنه.


من آدم وسواسی نیستم ولی گاهی خیلی سخت میگذره، بنظرم هند تنها جایی هست که بهتره لوکس سفر کرد یعنی با راننده و هتل چهار ستاره به بالا در غیر اینصورت هر روز با فرار از توالت های کثیف، دوش آب سرد و غذاهایی که شانس بیاری و بتونی بخوری، دلت میخواد برگردی. البته که جذابیت هایی هم داره. من مسجد و کلیسا و کنیسه زیاد دیدم و اینجا جای خوبی برای کشف معبد هندوهاست. مدل متفاوت دعا کردن و آواز و موسیقی جذابیت خاص خودش رو داره.


بنظر میاد هندی ها راه جذب مسافر و پول درآوردن رو خوب فهمیدن.دوره های یوگا و آیرووِدا. انقدر که خارجی ها درگیر این جریان هستن، خود هندی ها پیگیری نمیکنن.

هند و هندوستان: هفته چهارم و آخر

هند و هندوستان... هفته سوم

هند و هندوستان... هفته دوم

رو ,هم ,ها ,ولی ,هست ,های ,هندی ها ,دادم که ,بن بست ,هست که ,جای خوبی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

♥My Shelter♥